کیمیای وجودم

...فکر ذهن اندیشه...

کیمیای وجودم

...فکر ذهن اندیشه...

کیمیای وجودم

دوست دارم ...
:
خواندن را
نوشتن را
نگاشتن را
روان انسان را
مغز انسـان را
فلسفه را
کیمیا گری را
مولکول های آب را
گرافیک را
عکاسی را
شعر و ادب را
گربه ها را
ماه آسمان را
:)

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۹ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۱۷
ShimioSon

به نام خدای مجردااا

خوب مث این که زندگی مجردی من الان یه نیم ساعتی هست شروع شده

حدودا یه ساعت پیش بابا و مامان گلم رفتن که دعوت خداوند را لبیک گویند 

چه لذتی داره ... جرعه جرعه اب زمزم ،گرد بر گرد یار در تکاپور رخ دلدار 

یادش بخیر 

مکه ... مدینه ..

بین الحرمینم ارزوسسسسسسس

 خدا به همراهشون 


مث این که مجردی هنوز نیومده تاثیر خودشو گذاشت طبع شاعریم گل کرد!!!

هر چی مامانو نیگم اخه دلتون میاد یه ماه منو تنها بذارین???

میگن چه کنیم پسرم راه رفته رو باید رفت

میگم عیبی نداره شما برین فقط قبلش یه دختریو واسم عقد کنید از تنهایی در امممم!!! 

مامانم  |:


وقتی داشتن می رفتن همه اومده بودن التماس دعا بگن 

هر کی بگی 

همه چشاشون اشک بود 

بابا مامانم بدتر ...

منم گفته بده زشته ادم باید سنگین باشه گریه چیه 

تا اخرم خودمو نیگه داشتما ولی خوب هم دم اخر یه خورده خاک رفت تو چشم یه نیم لیتر اب اومد بیرون  !!!

 خوب خاک رفت تو چشم!!!


هیچی دیگه تنها شدم رفت پیکارش ولی خوب این ماه هم مث همه لحظات و ثانیه های گذشته میگذره و میگذره و میگذره ...

حج واسه همه خیر و برکته 

بابا مامانم اونجا یه جور عشق  و حال میکنن منم اینجا یه جور !!!

چیه چپ چپ نیگا می کنین ???!! نه داداش اشتبا گرفتی بچه پاستوریزه رو چه به اون عشق و حالا ???  عشق وحال من یه چیز دیگس ...

ای جونمممم

بیا بغلم عزیزممم

همتون با هم بیاین بغل عمو شیمیست اره سولومونز بیا بغلم دختر خالتم بگو بیاد موریسو میگم اون خوشتیپه قرن بوق!!  .. تو کجا در میری لواین لولو خور خوره که نیستم دختر همسایتونم بگو بیاد اکتینزو میگم باباشم بگو بیاد لازم میشه واسه بله برون همون البرتی اخمو!! ای ای خوشکل من کریستین با ابجیت بیا هریس کوچولو  و اسکوگ گوگولی مگولیو نیگا ...او او چرا اونجا نشستی بغض کردی کرافت عزیزم???  چیه تنهاییی???  بیا قربونت بشم امشب پارتی داریم 


فک کنم زده به سرممممممم 

احتمالا ...

زیاد نگران نباشید


ورود اجانب هم به قلب مبارک ممنوع 

البته شما که خودی هستین ....

تاج سر هستین....

گل پسر هستین ...

دوس من هستین ...

دوس دخترا کجا نشستین??!!

یه بوس هم دادین دادینا فقط بده تازه ریش سیبیلتون در اومده خار داره ،بوسا نمیچسبه!!! 



وووووی خدا به خیر بگذرونه



هیچی نشده تغییر فاز دادم...

عاشق شدم مستو کلیه سنگ ساز دارم ...

حالا 

کوچه تنگه بللله ....

فیلللللتتتتتتتتر قشنگه بلهههه ...




اقایان خانوما ( لیدیز اند جنتلمنز ) جون هرکی دوس دارین واسم دعا کنین این یه ذره عقلیم که دارم نپرهههه

اجرکم الله 



در پناه حق 

و به امید ان روز که هر عاشقی به مراد دلش برسه

و عشق اول و اخر هممون

                                  ....****

ان شاء الله 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۳ ، ۱۸:۵۶
ShimioSon

من تو حیوونا عاشق پیشی ملوسم

با این که خرافاتی نیستم ولی انصافا هر وقت که یه گربه تو خونمون داشتم همین طور واسمون اومد داشته انگاری خدا حیوونارو بیشتر از ما آدما که نقاب آدم بودن زدیمو دوست داره و در رحمت بیکرانشو چهار طاق رو خونه ما باز می ذاشته

ولی نمی دونم چرا ما واسه گربه هایی که می آن خونمون و یه مدت با ما زندگی می کنن و درای خوشبختی رو واسمون باز می کنن اومد نداریم !!! هر گربه ای که پاشو گذاشته خونمون آخر سر ... مرده


هیییییییییی

هیچ وقت نمی تونم فراموششون کنم

دنیایی داشتیم با هم مخصوصا با سامسلم (Sam sel) گربه سیاه خوشکلم که یه روز زمستونی رفت و دیگه بر نگشت ...


عکساشونو گذاشتم تو ادامه مطلب 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۴۰
ShimioSon

دکتر شریعتی (؟) میگه : هرچه قدر که انسان ها را بیشتر شناختم به حیوانات بیشتر علاقه مند شدم ...

حقم داره

میگیم حیوونا حیوونن و تو جنگل قانون جنگله ولی ما آدما خیلی از اونا حیوون تریم حیوونات با این که نه شعور دارن و نه فهم فقط از خودشونو توله هاشون مراقبت می کنن و راهی برای زندگی کردن پیدا می کنن ولی ماها که خودمونو گل سرسبد عالم می دونیم یکه تاز عقل و فهم و درایت می دونیم همه چیزو واسه خودمون میخوایم ؛ تو دل شکستن استادیم می گیم زندگی همینه نون رو نقاپی یکی دیگه می قاپه با این که کنار هم زندگی می کنیم ولی قانون همون قانون جنگله ...


شده یه بار از حق خودمون بگذریم یه پسر کوچولویه ناز نازی رو که کنار خیابون تو سرما داره می لرزه رو بغلمون کنیم

چیزی که گمش کردیم محبته ...

اگر چه که واژه مزخرف عشق رو رو واژه مقدس محبت گذاشتیم ...


شده یه بار فکر کنیم که چرا... چرا منو خدا با اون عظمتش خلق کرده ؟؟؟

خدا منو خلق کرده فاضلاب پر کنم ؟؟؟

و بگم زندگی یعنی شکم ٬یکم بیا پایین تر میرسی زیر شکم ٬خوب به این دو تا با چی می رسی؟؟؟ <<<پول>>> بعدش چی ؟؟؟ عشق و حال و صفا سیتی ...

خدا کیه این وسط حال دنیا رو ببر تا نپریده از دستت ...


یا خدا منو خلق کرده واسه یه هدف ؟؟؟ یه جایی باید برسم...کجا ؟؟؟؟ یه خورده فکر کن ... اون بالا ها

و میرسم چون خدا گفته تو بخواه بقیش ردیفه ...


من یه عقیده ای دارم که واسم شده چراغ راهنمای مارپیچ هزار توی زندگیم و هر وقت که اونقدر خسته میشم که نای بلند شدن از جامو ندارم یادم می افته و بههم نیرو میده واینه که :

اگه خودتو شیعه ی مهدی می دونی اینو بدون بر هر شیعه ای واجبه که هرچی که در توان داره تا آخرین نفس از زندگیش بزاره واسه نزدیک کردن ظهور اون سپیده سوار عرب 

علی تو که می تونی روزی تا ۱۲-۱۳ ساعت بخونی - تو این دنیایی که کومونیسم ها یکه سوار علم و صنعت شدن - اگه کم کاری کنی گنــــاه کردی گناه

می دونی هر گناهی که می کنیم دل آقا رو میشکنیم ؟؟؟

.

.

.

وقتش نیست به خودمون بیایم ؟؟؟

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۳ ، ۲۳:۱۲
ShimioSon

امروز دوشنبه سوم شهریور ۹۳ هست ساعت ۱۶:۴۹ عصر ٬وضعیت من آروم یکمی خسته بدون ذوق و حوصله !

در ادامه مطلب...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۳ ، ۱۷:۲۹
ShimioSon
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۲ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۴۳
ShimioSon