کیمیای وجودم

...فکر ذهن اندیشه...

کیمیای وجودم

...فکر ذهن اندیشه...

کیمیای وجودم

دوست دارم ...
:
خواندن را
نوشتن را
نگاشتن را
روان انسان را
مغز انسـان را
فلسفه را
کیمیا گری را
مولکول های آب را
گرافیک را
عکاسی را
شعر و ادب را
گربه ها را
ماه آسمان را
:)

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

امروز بعد یه ماه غرغر سر برادرم که برو واسم کتاب بخر بالاخره مجبور شد بره و کتابایی که لازم دارمو بخره
وسط روز تو ظل آفتاب ,گرمای وحشتناک تهران با دهن روزه !!!
حیوونکی چلیده شد !!!
بعد که کتابارو هماهنگ کردیم خریده اس داده :
علی وردا 100 تومن پول آماده کن اومدم خونه می سولفمت پول کتاباتو دسمزدمو اسکونتو مسکونتو واین چیزاس (البته اسکونتو ایناش شوخی بود!)
میگم : برادر عزیزم دستت درد نکنه واقعا زحمت کشیدی اون 100 تومنی هم فک کن گم کردی !!!
اصلا غصه شو هم نخوری ها گم شده که گم شده فدای سرت!!!! پول چرک کف دسته !!!!
میگه : اااااا زرنگی یه قرونشم نمی گذرم
میگم : باشه اون سوغاتی که می خواستی از رومانی واسم بگیری همون تبلته n هزار تومنی 100 تومن ارزون ترشو بگیر تا بی حساب شیم تازه من همون تبلته رو هم به کار ندارما به جاش اومدی خونه n-100 هزار تومن می سلفمت !!!!!!

هیچی دیگه حیوونکی به غلط کردنش راضی شد !!! هم هزار جور سختی کشید رفت با هزار جور مکافات واسم کتاب گرفت هم هم وقتی بیاد باید n-100 هزار تومن پیاده شه !!!



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۲۲:۰۸
ShimioSon

کی شود که تو بیایی

                         آقای من......


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۳ ، ۱۷:۴۵
ShimioSon

عکس منو داداشمه وقتی که به تقریبی نیم وجب یه خورده بیشتر تر بودیم !!!

راستشو بخواین اون طوری که یادم می آد این عکسو واسه گذرنامه برا سفر به سوریه گرفتیم !!!

اااااااا معرفی نکردم ؟؟؟ خوب من سمت راستی ام و داداشم بغلیمه !!!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۳ ، ۲۱:۵۷
ShimioSon